روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

خراب کردی

اصلاً برایت مهم نیست حال دل من بد است؟ خونسرد نشسته ای پشت میز کارت و نگاهت را دوخته ای به مانیتور؟ فکر کن! درست یک روز بعد از یک سالگی... فکر کن! فقط یک روز...

دارم فکر می کنم که عشقت رو نمی خوام.عشقت ضعیفم می کند، نفوذ پذیرم می کند و بدتر از همه این ها به کمترین بی توجهی از طرف تو حساس می شوم و اشکم در میاد.بی خود می شوم از خویشتنم،بیگانه می شوم با شخصیت محکمی که از خودم در نظرم داشتم.

ادامه مطلب ...

بیا...

بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم
و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم

نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد
بیا که نامه اعمال خود سیاه کنیم

بیا به نیم نگاهی و خنده ای و لبی
تمام آخرت خویش را تباه کنیم

به شور و شادی و شوق و شراره تن بدهیم
و بار کوه غم از شور عشق کاه کنیم

و زنده زنده در آغوش هم کباب شویم
و خنده، به فرهنگ مرده خواه کنیم

گناه ، نقطه آغاز عاشقی است، بیا
که شاید از سر این نقطه عزم راه کنیم

اگربه خاطر هم عاشقانه بر خیزیم
نمی رسیم به جایی که اشتباه کنیم

برای سرخوشی لحظه هات هم که شده
بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم


عاشق شدن

من عاشقت نبودم. باور کن.

می دانم آنچه می گویم غمگینت می کند، میدانم دوست داشتی برایت از عشق در یک نگاه بگویم ، میدانم که دوست داشتی بارها بشنوی چه طور شیفته ات شدم و ... 

ادامه مطلب ...