روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

جای تو خالی در کنارم

جای تو خالی در کنارم

در لحظه رد کردن یک سال کهنه

آغوش بگشودن برای/ تحویل یک سال دوباره

***

در عکس های دسته جمعی

می ایستم یک گوشه ،تنها / دور از بقیه

جای تو خالی / می ماند اینجا در کنارم

گرمای دستت روی شانه

حس می کنم، می دانمش نیست

***

در تمام لحظه های روز عید/ شور و شادی و خنده و امید

خوردن قرمه لذیذ سال نو شده به یاد تو / ماهی سفید شام سال نو

مرغ خاطرم روان به سوی توست

گرچه پیش جمع ولی/ ذهن من کنار توست.

***

در خیال خویش

در کنار هففت سین، به رنگ عشق

منتظر نشسته ام

گر نباشی در کنارم/ سفره ام خالی است.

سال نو با سفره خالی

فارغ از معنی است...


حاشیه مهم تر از متن: 

فقط چون خیلی دلم برات تنگ شده و مدام بهانتو می گیره!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد