آن شب شب سختی بود. شبی که همه مطلعین یادآوری کرده بودند مبادا کاری
کنم که انگار حرف های راوی را باور کرده ام و من .. فکر می کردم آیا باور
نکردن حرف های راوی معنایی به جز بی توجهی من به تو می تواند داشته باشد؟ و اصلا کدام
بهتر بود؟ باور کردن یا نکردن؟ تو کدام را دوست داشتی؟ خودم کدام را طلب می
کردم؟