روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

او

خدائی که پرسیدی: "ألیسَ الله بکافه عبدة؟" 

نه! راستش را بخواهی تو برای من کافی نیستی... دلم "او" را هم میخواهد. میدانی خدا؟ آخر گاهی آدم دلش آغوش میخواهد؛ یک وقتهائی درست مثل حالا! آدم دلش "او" را هم میخواهد.


علیرضا نوری!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
زاغچه جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:49 ب.ظ

چقدر من این متن رو دوست دارم. عاشق این پستم. محشره

ترنم چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ http://mojarad.persianblog.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد