روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

می خواهم اعتراف کنم

روزی که تصمیم گرفتم با تو حرف بزنم و گلایه کنم در واقع مطمئن بودم که مضحکه قرار گرفته ام. مطمئن بودم که تو و راوی با هم همدستید. از این قبیل اتفاقات در اداره ها زیاد رخ می دهد که دخترک را در هپروت خودش گرفتار می کنند و دسته جمعی به عکس العمل های دخترک می خندند...


فکر می کردم شما دو تن نیز چنین نقشه ای دارید.میدانستم که با حرف زدن با تو اطلاعات اضافه ای به دست نمی آورم اما می خواستم هشدار بدهم که من از نقشه شما، مطلعم. آن شخصیتی که از تو – در مدت 1.5 ماه - به دست آورده بودم در حال فروپاشی بود.چرا باید کسی مثل تو ، درصدد آزار من بر می آمد؟ چرا آدم ها می توانستند این قدر پست باشند؟ چرا...؟

تصمیم گرفته بودم تمام بدجنسی ام را در لحن گفتارم و بدتر از آن در گفتارم بریزم و نثار تو بکنم. اما...

اولین جمله ات ، آن بهت موجود در گفتارت، آن نگاه، ... همه چیز از یادم رفت. اندیشیدم که بی تقصیری. به همین سادگی ...

تو مجبور نیستی باور کنی اما من اینجا حقایق را می نویسم ... این حقیقت را که درست روزی که پرونده تو را در ذهنم بستم، علاقه ی به تو جرقه زد. این حقیقت را که اگرراوی نگفته بود ونقشه نکشیده بود؛ من ، تو را نمی دیدم. تا کی؟ نمی دانم .حداقل به آن شکل که آن روز دیدم نمی دیدم. در جواب آن ها که می پرسیدند " آیا به تو ایمان دارم که در این ماجرا بی گناهی؟" می گفتم نمی دانم و حتی در درونی ترین قسمت قلبم نیز نمی دانستم باید دوست داشته باشم که تو حقیقت را گفته باشی یا نه.

اصلاً می دانی ... فکر می کردم مثل آدم های کشورهای پیشرفته رفتار می کنم . اینکه در محل کارم ، فقط کار کنم . اینکه هر پسر مجردی را به عنوان یک گزینه برای ازدواج نبینم . حتی فراتر از همه این ها... این که آدم های محیط های اجتماعی را – مثل کار و دانشگاه – بر اساس آدم بودنشان طبقه بندی کنم و به طور کلی از کنار جنسیتشان بگذرم... و موفق هم شده بودم. من 6 سال همین کار را کردم. بهترین سال های جوانی ام با بی توجهی به جنسیت آدم ها گذشت .

 اگر راوی، گذاشته بود هنوز هم بی توجه به جنسیتت، با تو دوست می شدم و حرف می زدم .

و برای همین نمی دانم باید از راوی متشکر باشم یا متنفر...

نظرات 2 + ارسال نظر
مها سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ب.ظ http://moha.blogsky.com

سلام

زیبا بود و تامل برانگیز...

من هم همیشه دلم میخواد فارغ از جنسیت همه رو ببینم اما خیلی ها اینجوری فکر نمی کنن

مـــــ ــهــــا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:04 ب.ظ http://moha.blogsky.com

تــــ ـ ــــــوتـــــــــ فـــ ـرنگـــ ــــی مــــهـــــــ ـا تــــ ـ ــــــوتـــــــــ فـــ ـرنگـــ ــــی مــــهـــــــ ـا ..............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد