روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

روز نوشته های یک عاشق

همه آنچه که رخ می دهد ... و به یکباره می فهمی دلت دیگر دست تو نیست

برخورد از توع نزدیک

دو هفته از بودن من در کنار تو می گذشت، هیچ چیز خاصی نبود؛ کار بود و استرس کار و شلوغی و هجمه بی مورد کارها. ..

اولین برخورد مهم و اداری که با تو داشتم روزی بود که قرار شده بود اضافه کاری بمانی. خدایا عجب روزی بود...

نوبت تو بود. همه ما گرفتار بودیم و از آن مهمتر؛ نوبتمان را ایستاده بودیم. کاری بود که باید انجام میدادی. باید تو انجامش میدادی و هرکسی هم باید کار خودش را به تو تحویل می داد تا در وقت اضافه تمامش کنی.

یادت هست؟ آن روز آن قدر غر زدی که می خواستم مثل مادری که از دست بچه 4 ساله اش فریاد می کشد، کاغذ ها را از دستت بگیرم و بگویم : لازم نکرده! خودم انجام می دهم. باور کن چندبار می خواستم سرت فریاد بکشم که اعصابم را داغان کرده ای و ... بس کن!نمی توانستم به جای تو در دفتر بمانم و گرنه مطمئن باش همه این ها را می گفتم و به خاطر آرامش اعصاب خودم و همه همکاران این پیشنهاد را میدادم. اما نکردم. نمی خواستم از کوره در بروم. تنها کاری که کردم این بود که تا جایی که می شد قسمت مربوط به خودم را تمام کردم و برایت توضیح دادم که کار زیادی نمانده. نمی خواستم بعد تر ، نوک پیکان اعتراضاتت دامن مرا هم بگیرد.

آن روز ، همه در لحظاتی که در دفتر نبودی، در تک تک ثانیه های نبودنت ، می خواستند به من قوت قلب بدهند، که آرامم کنند؛ آن ها آمادگی شنیدن نق زدن های تو را داشتند... من تنها عضو جدید دفتر بودم که باید با این واقعیت تلخ کنار می آمدم که بدترین خصیصه تو همین نق زدن های اعصاب خرد کن است. چه قدر آن روز دوست داشتم با دست در دهانت بکوبم.راست می گفتند اما برخلاف بقیه، من فقط سکوت کردم و نادیده ات گرفتم. اجازه ندادم غر زدن باعث پیروزی ات شود. همچون همان مادری که کودکش را مجبور به انجام کاری می کند 

خوشحال بودم که جلوی دلسوزی بیجایم را گرفته ام و پیشنهاد نداده ام به جایت بمانم ، کاری که برای همه انجام میدادم. آن روز کاری را که برای همه انجام میدادم برای تو انجام ندادم

و بعد همه رفتیم و تو ماندی و ساعت های اضافه کاری... 

نظرات 1 + ارسال نظر
کورش تمدن جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
مثل فیلم ها بود

علیک سلام
اگر این طور باشه ، خوبه .
برای من هنوز مثل یک سریال تموم نشده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد